حقوق اقلیت ها در حکومت نبوی (1)
حقوق اقلیت ها در حکومت نبوی (1)
حقوق اقلیت ها در حکومت نبوی (1)
نویسنده : روح الله شریعتی
چکیده :
کلمات کلیدی : حکومت نبوی، حقوق اقلیتها، عدالت اجتماعی، آزادی، سیره نبوی.
یکی از اهداف بزرگ انبیای الهی و به ویژه پیامبر گرامی اسلامصلی الله علیه وآله احقاق حق و برپایی عدالت بوده است. اسلام در راستایکرامت انسانی و عدالت اجتماعی برای تمامی افراد، اعم از مسلمان و غیر مسلمان، حقوقی قائل است. این حقوق به طور متقابل در ارتباطات افراد با یکدیگر و با حکومت جاری است. سیره پیامبرصلی الله علیه وآله به ویژه در مدینه و با تشکیل حکومت نشان دهنده آن است که حتی در صورت غلبه بر دشمن و پیروی اکثریت جامعه از ایشان، باز هم حقوق اقلیت غیر مسلمان را به رسمیت شناخته و به پیروان خویش با تأکید و جدیت رعایت حقوق اقلیت را توصیه میکردند و تاریخ نشان میدهد که گروههای اقلیت آزادانه در جامعه زندگی کرده و نه تنها بر پذیرش دین جدید الزام نمیشدند که گاه مباحثات اعتقادی نیز در حضور مسلمانان با پیامبر داشته و با انگیزه به چالش کشیدن پیامبرصلی الله علیه وآله با ایشان احتجاج میکردند. در این مقاله برآنیم تا پس از بررسی مبانی و اصول رفتاری پیامبر در حکومت، به ویژه اصولی که در ارتباط با حقوق اقلیتها در عرصههای مختلف است، به بررسی حقوق اقلیتها در آن عرصهها بپردازیم. بدیهی است که رفتار فردی ایشان با افراد و گروهها نیز به عنوان حاکم کشور اسلامی میتواند در این امر از اهمیت خاصی برخوردار باشد.
مقدمه
به اعتقاد ما پیامبر با احترام به حقوق اقلیتها در تعاملی که حضور آنان در جامعه اسلامی ایجاد میکند به سوی هدایت و راه یابی آنها به سوی سعادت گام برداشته است. شایان ذکر است که رفتار پیامبر با اقلیتها بر مبنای اصولی خدشهناپذیر شکل گرفته است. در این مقاله پس از توضیح آن اصول به بررسی برخی از حقوق اقلیتها در عرصههای مختلف خواهیم پرداخت.
الف) اصول و مبانی
1. اصل وفای به عقود
در سیره پیامبر موارد بیشماری از وفای به عهد را مشاهده میکنیم. برخی از این موارد که در بال غیر مسلمانان صورت گرفته عبارت است از:
1. پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله در پیمان صلح حدیبیّه با مشرکان عهد کردند که در سالهای آتی که برای عمره به مکّه میآیند بیش از سه روز در مکّه نمانند و تاریخ این نکته را ضبط کرده است که پیامبر در عمرة القضاء (در سال بعد قضای عمره سال گذشته را به جا آوردند) پس از پایان سه روز به مسلمانان اعلام نمودند که تا شب هیچ کس در مکّه نماند.(4) البته مشرکان پیامبر را از قبل میشناختند و میدانستند که پیامبر به هیچ وجه از پیمان خویش عقب نشینی نخواهد کرد و در وفای به عهد هیچ فریب و حیلهای به کار نخواهد برد.
2. پس از فتح مکّه و غلبه مسلمانان بر دشمنان خونریز که مسلمانان زیادی را به شهادت رسانده بودند با مهربانی و عطوفت (بر اساس گفتهای که در آغاز فرموده بود) عمل کرد. بعلاوه پس از اعلام برائت الهی از مشرکان و دادن مهلت چهارماهه به آنان، دستور یافت که به مشرکانی که بر عهد خویش پای بند بودهاند مادامی که بر عهدشان استوارند ایشان نیز پای بند باشند.
الَّا الَّذِینَ عاهَدْتُّم عِندَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ فَمَا اسْتَقامُوا لَکُم فَاسْتَقیمُوا لَهُم إنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُتَّقین(5)؛ به جز کسانی که با آنان در مسجد الحرام هم عهد شدید پس مادامی که آنان بر عهد خویش استوارند شما نیز استوار باشید بدرستیکه خداوند پارسایان را دوست دارد.
3. مشرکان غالباً به دنبال کینه توزی و دشمنی با مسلمانان بودند و پیامبر به وفاداری بر عهد با ایشان دستور یافته بود. علاوه بر این که برخی از پیروان ادیان آسمانی نیز پس از سالهای اولیه هجرت فوج فوج به مدینه میآمدند و با پیامبر پیمانهایی منعقد میکردند؛ اینها علاوه بر پیمانی بود که پیامبر پس از ورود به مدینه با عموم شهروندان و اقوام مجاور بستند. در پیمان مدینه گروههایی از یهودیان با پیامبر هم پیمان شدند و تا قبل از پیش قدمی آنان در نقض پیمان، پیامبر بر پیمان همزیستی استوار بودند. تاریخ گواه است که درباره یهود بنیقریظه ، بنینضیر ، بنی قینقاع و خیبر ، پس از نقض پیمانشان در جنگ احزاب ، (6) همکاری اطلاعاتی و نظامی با مشرکان مکه و هتک حرمت زنی مسلمان ، پیامبر نیز با آنان همچون دشمن عمل کردند. از دیدگاه اسلام ، نقض پیمان با هر فردی ممنوع و قبیح است. «الغدر بکل احدٍ قبیح».(7)
2. اصل عدالت
روشن است که چنین رفتاری در برابر دشمنانی که هیچ گونه اشتراک دینی با مسلمانان ندارند و گاه به جنگ با آنها میپردازند آیینه رفتار نیک و عدالت مآبانه پیامبر با اقلیتهای دینی است که اشتراکاتی با مسلمانان ندارند. تاریخ نیز چنین گواهی میدهد، چنان چه مشهور است، عبداللَّه بن رواحة که مأمور پیامبر در اخذ مالیات از اهالی خیبر بود به گونهای رفتار میکرد که پرداخت کنندگان مالیات، وی را میستودند و میگفتند با چنین رفتار عادلانهای و با چنین عدالتی آسمانها و زمین استوار شده است.(10) بعلاوه پیامبر اکرم در موارد متعددی به عنوان داور یا قاضی برای حل اختلافات یهودیان برگزیده میشدند و قضاوت عادلانه ایشان را اکثر یهودیانِ بدون غرض میپذیرفتند.
3. اصل کرامت انسانی
4. اصل دعوت
5. اصل نفی سلطه
ب) حقوق اقلیتها در عرصههای مختلف
1. حقوق اقلیتها در عرصه قضا
حقّ دادخواهی :
و کیف یحکّمونک و عندهم التورات فیها حکم اللَّه ثم یتولون من بعد ذلک و ما اولئک بالمؤمنین؛ و چگونه تو را داور قرار میدهند در حالیکه تورات نزد آنهاست و در آن حکم الهی نیز وجود دارد. پس آنان بعد از این [در خواست داوری و حکم تو] به آن پشت میکنند و آنان مؤمن نیستند.
نکته شایان ذکر این است که در دعاوی مربوط به احوال شخصیّه مانند نکاح ، قاضی موظّف است بر طبق دین اهل کتاب حکم کند.
حقّ تساوی افراد در برابر دادگاهها :
اجرای عدالت مستلزم برخورد یکسان با همه افراد در دادگاههاست تا اقلیت ساکن در کشور اسلامی نیز با اطمینان خاطر بتوانند زندگی کنند و بدانند که در صورت نیاز برای احقاق حق میتوانند به دادگاه رجوع کرده و دادگاه نیز به عدالت و مساوات با آنان برخورد میکند. قرآن مجید خطاب به پیامبر اکرم میفرماید: «و اِن حَکَمْتَ فَاحْکُم بَیْنَهُم بِالقِسْط(14)؛ اگر بین آنها حکم کردی به عدالت حکم کن». پیامبر اکرمصلی الله علیه وآله آنگاه که برای شفاعت در اجرای حد بر فردی، به ایشان رجوع کردند فرمودند که اگر دخترم فاطمه هم دزدی کند دستش را قطع خواهم کرد. بعضی از مفسران نقل کردهاند که یهود مدینه برای عدم اجرای حکم فرد زناکاری که از اشراف بود نزد پیامبر آمدند تا ایشان حکمی دیگر دهد، ولی ایشان نیز همان حکم را تأیید کرد، در حالی که عالمان یهود میخواستند به دلیل اشراف زادگی فرد حکم الهی را تغییر دهند. پیامبر آنان را نزد عالمترین فرد یهود برد و وی را قسم داد که حکم الهی که در تورات آمده را بیان کند او نیز همان حکم پیامبر را بیان کرد و چنین افزود: این حکم را ما در مورد اشراف اجرا نمیکنیم و به همین دلیل زنا بین اشراف ما زیاد شده است.(15)
اما از دیدگاه اسلام و در کشور اسلامی، چنانچه یکی از اقلیتها با حاکم اسلامی نیز در مسئلهای اختلاف پیدا کند قاضی موظف است در حکم مساوات را رعایت نماید و بالاتر اینکه اگر قاضی احتمال دهد که احترامات وی به طرف مسلمان تصور عدم رعایت عدالت را در غیرمسلمان ایجاد میکند لازم است در احترامات نیز مساوات را رعایت نماید، چنانچه روایت است که علی بن ابیطالب با فردی غیرمسلمان برای رفع دعوا نزد عمر، که خلیفه بود، رفتند. عمر با احترام نام حضرت را میبرد و غیرمسلمان را به اسم میخواند. در این حال حضرت به او توجه دادند که بهگونهای رفتار نکن که وی تصور کند عدالت از بین مسلمانان رخت بربسته است.(16)
حقّ دفاع :
پي نوشت:
1) عضو هیأت علمی پژوهشکده علوم و اندیشه سیاسی.
2) کنزل العمال، ج 2، ص 62.
3) محمد بن محمد بن یعقوب کلینی، اصول کافی، ج 2، ص 162.
4) محمد بن جریر طبری، تاریخ طبری، ج 3، ص 25؛ ابن هشام، السیرة النبویة، ج 4، ص 14.
5) توبه (9) آیه 7.
6) طبری، پیشین، ج 2، ص 582.
7) غرر الحکم، ج 1، ص 95م.
8) مائده (5) آیه 8.
9) ممتحنه (60) آیه 60.
10) ابن هشام، پیشین، ج 3، ص 369.
11) نحل (16) آیه 125.
12) نساء (4) آیه 141.
13) مائده (5) آیه 42.
14) همان.
15) سید محمد حسین طباطبایی، المیزان، ج 5، ص 357.
16) حسن القبانچی، شرح رسالة الحقوق، ج 2، ص 590.
/ن
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}